-
As a owl
شنبه 23 آذرماه سال 1387 01:47
می گویم که باید همه عادتهای گاه و بیگاهش را ترک کند. چه آن عادت ماهیانه اش را چه آن زل زدن های مهوع شبانه اش را . همه را ..
-
!I 'm no spring chicken baby
جمعه 15 آذرماه سال 1387 01:49
دخترک جواب آزمایش بارداری اش را که امروز منفی است و فردا معلوم نیست چه باشد را با افتخار به معشوقه اش نشان می دهد. بعد دست در دست می روند باز به سوی تختخواب بی رختخوابی که انتظارشان را می کشد ..
-
half of life
چهارشنبه 13 آذرماه سال 1387 00:28
پروردگارا به حق این ماه عزیز دستان این بنده ناتوانت را در لحظه امضای قباله ازدواج قلم بفرما..
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 آذرماه سال 1387 20:18
اینجا شهر خاموش٬ فصل بی تو٬ سال دلگیر اینجا پر از وسوسه های بودن با کسی است اینجا خیال من مدام چشم می دواند تا آنسوی بی نشان رسیدن به آرزو اینجا همیشه کسی چشم به راهست هوای اینجا بارانی است٬ نیمه ابری٬ آفتابی و در بعضی نقاط همراه با رگبار پراکنده! آرام همیشه اما نه اینجا پر از هجوم یادگارهایی است که از یاد نمی روند پر...
-
Dark night of mine
دوشنبه 11 آذرماه سال 1387 00:34
غرورم را امروز به زیر پایت افکندم باشد که شبی تورا به زیر خود بیفکنم ..
-
!?Do u know my number is up
جمعه 8 آذرماه سال 1387 14:18
این روزها دوستی با جنس مخالف به بیرون دادن گاز معده می ماند برایم.. به ژرفای لذتی سرشار از انزجار ..
-
ََApocalypse
سهشنبه 5 آذرماه سال 1387 01:34
اطراف را که می نگری دخترکانی را می بینی که ناشیانه نقش مریم مقدس را بازی می کنند گرچه مدونا یی تمام عیار بیش نیستند ..
-
!Fuck off these days
شنبه 2 آذرماه سال 1387 01:17
سوالی مدتی است که ذهنم را مشغول کرده .. نمی دانم من عوضی هستم یا اینکه عوضی من شده ام ..
-
(۲)...In the name of
دوشنبه 27 آبانماه سال 1387 18:48
بادی می وزد ـ سرد و جانکاه ـ ودو قاب پنجره ذهنم را درهم می کوبد.. صدایی مهیب برمی خیزد که بیشتر به شکستن قلبی ـ آنهم در این روزهای نیمه پاییز ـ می ماند .. می لرزم.. می لرزی .. رد بی فروغ دو چشمانم بی اختیار به آن گوشه خالی روی طاقچه سرازیر می شوند.. همان گوشه ای که روزی عکسی بود که تو در هزار گوشه چهار گوشه اش لبخندی...
-
...Out there in the hell
یکشنبه 19 آبانماه سال 1387 21:17
آنسوتر که بنگری زنی مستخدم را میبینی که چشمانش نومیدانه رد هر پایی را می پاید که کفشی گل الود به پای دارد.. *** چشمان پیرمردی که شبانگاهان کارتنی همخوابه اش است و روزها در جوی آب اقبالش را می جوید نومیدانه آسمان را می پاید و با هر رعدی لرزه ای بر جانش می نشیند .. *** چشمان پسری با آن نگاه حریصانه اش که ازهر جامه ضخیمی...
-
( ۱)...In the name of
پنجشنبه 16 آبانماه سال 1387 01:55
یاد غربت چشمانت دیروز بود به تصورم که مرا بردند به یاد آوری آن روزهای اولی که من بودم و توبودی و تصویری که از عشق در تابلوی اتاقک ذهنمان نقش بسته بود.. همان اتاق پر از پنجره ای که همیشه بسته بودند و تو می پرسیدی از من مدام که بیا تا غبار غم را بزداییم از چارچوب چوبی اش.. و من که باز مغموم می رفتم به تفکرات غریبی که...
-
..interlove
دوشنبه 13 آبانماه سال 1387 01:54
دخترک بی مهابا نامم را می پرسد: تا لکنتم را فرو بنشانم و جوابی بدهم دخترک رفته است دیگر. گفته بود که وقتش بیش از اینها می ارزد ..
-
!null power
شنبه 4 آبانماه سال 1387 18:30
سلول تنگ قلبم را می گشایم .. کورسویی بیش نتابیده . با اندک رمقی که مانده شریان حیاتم را درابدیت گرهی کور می زنم و فریاد بر می آورم: ـ آی زنده گی . . . *** طنین سکوتم دنیایشان را فرا می گیرد..
-
On the turning away
دوشنبه 29 مهرماه سال 1387 00:47
دیشب بود در نظرم.. نه.. نمی دانم .. شاید هم شبی از ماهی در میانه تابستان بود که گرمایش آدم را می برد به یادآوری جهنمی که انتظارش را می کشد... *** نه.. نمی دانم.. شاید شبی بود فقط. شاید هم شبی بود سیاه..به سیاهی انتهای امروزهایمان که ادم را می بردبه یادآوری بی انتهایی آن خواب غریبی که رد چنگال کابوس نیمه آخرش هنوز دارد...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 31 شهریورماه سال 1387 15:07
ناگفته هایت که زیاد می شود می شود سکوت سکوت که مبسوط می شود می شود بغض بغض که سنگین می شود می شود اشک و اشک ... می شود گریه ! نوشته: عادله
-
تو در من می دوی..
چهارشنبه 30 مردادماه سال 1387 01:48
جای خلوتی بود وسط نیستی. گفتی:«هستم.»بی صدا تر از سکوت نگریستم.هیچ نبود.گفتم:«نیستی.»بلند تر از فریاد. از دور سایه های غریب سیاهی و عدم بود که می آمد و می رقصید. دلم ریخت.چه کنم با اینهمه نیستی باز گفتی:«هستم.»تسلیم شدم.با آن همه ظلمت.گفتم:«هستی.تو هستی.این من هستم که نیستم . گفتی:«غلطی غلط» بودم غلط بودم شاید اما .....
-
تو در من می دوی..
چهارشنبه 30 مردادماه سال 1387 01:48
جای خلوتی بود وسط نیستی. گفتی:«هستم.»بی صدا تر از سکوت نگریستم.هیچ نبود.گفتم:«نیستی.»بلند تر از فریاد. از دور سایه های غریب سیاهی و عدم بود که می آمد و می رقصید. دلم ریخت.چه کنم با اینهمه نیستی باز گفتی:«هستم.»تسلیم شدم.با آن همه ظلمت.گفتم:«هستی.تو هستی.این من هستم که نیستم . گفتی:«غلطی غلط» بودم غلط» بودم شاید اما .....
-
گیجی ...
سهشنبه 15 مردادماه سال 1387 01:11
دکتر صورتی لاغر و کشیده دارد وچشمانی که زیر عینک با آن انعکاس نور مهتابی مطب روی شیشه ها هیچ دیده نمی شود .آخرین سفارشات را به مریض قبلی می کند و مرا که آستانه در ایستاده ام دعوت می کندروی صندلی بنشینم .کمی دستپاچه ام .اولین باره که پیش یک روانپزشک آمدم و اصلا نمی دانم چه خواهم گفت . دکتر لبخندی بر روی لبان قلوه ایش...
-
دخترک ...!!
شنبه 5 مردادماه سال 1387 02:42
دخترک نیروی زیادی داشت !! ولی دخترک خسته شده ... دخترک فکرش رو هم نمیکرد که اینقدر زود بزرگ شه !! جلو تر از سنش ولی دخترک ... دخترک اینقدر توی افکارش غرق شده که نفسی براش نمونده !! دیگه داره دست و پای اخر رو توی افکارش میزنه ..... Helpppppp .... شنا تو آب رو بلده ولی توی افکار رو نه .... کسی نیست ؟!! ممنون میشه اگه...
-
* می گذریم ...
شنبه 29 تیرماه سال 1387 23:58
توی این اتاق خالی که دیوارش را عکس های آدم ها پوشانیده و لیوان چای نیم خورده مانده روی میز و بر پنجره اش پرده ای آبی کشیده و تختی هست و پنکه ای همیشه روشن و کتابهای در هم ریخته و برهم آویخته و لباس های اتو خوردهء ناپوشیده حرفهایم را برای چه کسی زمزمه کنم ؟ که بفهمد چیزی را از بین هزاران چیزش؟ توی این خیابان دراز که از...
-
یک عاشقانهء آرام
جمعه 31 خردادماه سال 1387 02:31
مثل آسمان می مانی دوستت دارم اما نمی توانم داشته باشمت ، خورشید نگاهت می سوازندم و خیال ماهت آرامم می کند ، ستارگان وسوسه ات چشمک زنان مرا به سویت می خوانند و ابرهای سیاه خشمت مرا با رعدهای عصیانت از خویش میرانندم ، بر من گسترده ای و در تو گم گشته ام ، باران غصه هایت بی تابم می کند و نسیم نیمروزت به خواب می کشاندم ،...
-
برای تو
یکشنبه 5 خردادماه سال 1387 05:38
آفتاب می تابد ، می تابد رختی از نور بر تنم ، داغ ، مثل حسی که توی رگ هایم می دود ، می دود ، مثل دختر بچه ای که بادبادکش را باد برده است ، تند ، مثل طعم فلفلی که وقتی حواسم پرت است توی ظرف سوپ می پاشد ، می پاشد ، قطره های باران را ابر مهربان بر صورتم ، بعد از ظهر اردیبهشت ، اردیبهشت ، آفتاب هست و باران هست و تو نیستی و...
-
رفیق نیمه راه من
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1387 00:42
رفیق راهی و از نیمه راه می گویی وداع با من بی تکیه گاه می گویی میان این همه آدم ، میان این همه اسم همیشه نام مرا اشتباه می گویی به اعتبار چه آیینه ای عزیز دلم به هرکه میرسی از اشک و آه می گویی دلم به نیم نگاهی خوش اما تو به این ملامت سنگین ، نگاه می گویی ؟! هنوز حوصله عشق در رگم جاریست نمرده ام که غمت را به ماه می...
-
عدل
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1387 04:54
- تو را نه عاشقانه و نه عاقلانه و نه حتی ، عاجزانه ... که تو را عادلانه در آغوش می کشم ، عدل مگر نه آنست که هر چیزی در جای خویش قرار گیرد ؟
-
* سیب های سرخ حوا
پنجشنبه 8 فروردینماه سال 1387 01:25
- وقتی می دوی و لپات گل میندازه تازه می فهمم معنی سیب سرخ چیه ... تنها سیب های سرخی که فقط میشه با بوسه چیدشون .
-
* سرخ و سیاه
سهشنبه 6 فروردینماه سال 1387 02:39
آسمان بارانی و سقف اتاقم چک و چک چشم های خیس یعنی مغز من بارانی است رعد و برق و غرغر و طوفان و باد و اضطراب وضع بیرون و درونم ، بی گمان بحرانی است شب دراز و سرد و خیس و ساکت و محزون و تلخ ماه امشب ؛ پشت ابر تیره گون مهمانی است چشم هایم قرمزاز بی خوابی و سرخ از جنون ظاهرا در حالت بد ، رنگ ها شهوانی است ...
-
موشواره
جمعه 2 فروردینماه سال 1387 13:02
سال mouse مبارک پسرک تنها
-
تولد یه آلبالو
دوشنبه 13 اسفندماه سال 1386 22:50
عزیزترین برادر ... دوست داشتنی ترین دوست ... و خوبترین مرد ... تولدت مبارک ورونیکا
-
* اگر می دانستی ...
شنبه 20 بهمنماه سال 1386 03:58
اگر می دانستی چه می سوزاندم زخم زبان دوستانه اگر می دانستی چه دردناک می خراشد دلم نگاه های ناباورانه اگر می دانستی چه می خورد روحم اشارات تلخ آشنایانه اگر می دانستی چه زنجیر گرانیست بر گردنم رفتار نامهربانانه اگر می دانستی چه زجری میکشم هر لحظه از این حرف و حرف ها و حرف ها آنگاه تو هم مانند من شاید خاموش می ماندی مرد...
-
* یک نامه
سهشنبه 9 بهمنماه سال 1386 04:42
متن زیر برام از طرف یکی از خواننده های خوب این وبلاگ ایمیل شده و بنا به درخواست خودش این متنو توی این وبلاگ میذارم قصه زندگی هر کدوم از ما یک داستان کوتاهه ، گاه شیرین و گاه غمبار قضاوت دیگه ای نمی کنم : دختر گلم ؛ الان که دارم این نامه را برات مینویسم 24 سالمه و مطمئن نیستم از اینکه در آینده دختری داشته باشم. نمیدونم...