این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود
این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود



سهراب به دنبال شهری می‌گشت... 
فروغ خواب دیده بود که کسی می‌آید... 
اما... 
شب هنوز هم 
گویی ادامه‌ی همان شب بیهوده است... 

رنج سفر به تن ندهید...


و اما عشق ... !

 

چه عاشق باشی،
                           چه دوست داشته باشی عاشق بشی، 
                                                                                     در هر دو صورت اسیری!


آزاد باش ... آزاد! 

 

تنهایی ِ نازیبای من

 

می‌خوام با هر چیزی که می‌تونم به جون تنهایی‌ام بیفتم و صیقل و جلاش بدم...
درخشان و زیباش کنم تا بتونم بهت هدیه بدم.

قبولش می‌کنی؟!

دوستت دارم ! ! !

 

وقتی فقط زبانی و بدون هیچ پشتوانه‌ی رفتاری بگی "دوستت دارم" درست مثل اسکناس‌هایی که بدون پشتوانه وارد بازار می‌شه فقط باعث تورم می‌شه...
باعث تورم دل!
دل طرفت ورم می‌کنه از شنیدن چیزی که توی رفتارت هیچ اثری ازش نمی‌بینه...
دلش به درد میاد و بسته به صبرش تحمل می‌کنه تا . . .

.
.
.


حروف اضافه:
اولیش ِ ... تازه‌کارم و کنار کهنه‌کارها سیاه‌مشق کردن سخته...
امروز سعی کردم به خودم جرات بدم و شروع کنم.
اولیش ِ ... اگه آخریش نباشه!