این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود
این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود

عشق Is یه چیز ...





عشق یعنی بهش بگی دوسش داری ..
اونوقت اونم در حالیکه اون لبخند لعنتی همیشگی رو لباشه
با تمام وجود زیر پاهاش لهت کنه ..
 می دونم واسه همین کاراشه که دوسش داری ..
  

فریاد خاموش

... Love is




عشق ینی :
 بهش بگی دوسش نداری ؛

و بعد بری یه گوشه و حسابی گریه کنی ...


آلبالو

بدون شرح ..

یک سال از عمر این وبلاگ گذشت ..
و من خوشحالم که تقریبا کمی بعد از آغاز همراه این وبلاگ بودم ..
یکی از بهترین اتفاقات تمام طول زندگیم ..
با نوشته هایی که گاهی به مذاق عده ای خوش نیامد ..
الان که بعد از این مدت نسبتا طولانی دوباره شروع به نوشتم می کنم دیگه از یه چیز مطمئنم .. و اون اینه که نوشتن یا ننوشتنم برای هیچکس فرقی ایجاد نمی کنه ..
و ممنون از تمامی هیچکسان عزیزی که در این فاصله جویای من نشدند ..
 بعد از کشف و مکاشفه بسیار از امروز با آسودگی خاطر خواهم نوشت ..
 از هر آنچه بتوان یا نتوان حتی تصورش را کرد ..
 در پایان نوشته هایم قسمت نظرخواهی نخواهم داشت .. راه ارتباط ساده تری در کنار صفحه وبلاگ موجود است ..
 همیجا تکرار می کنم که اگر خواندن خیلی از مسائل به مذاق شما خوشایند نیست دیگه نوشته های منو نخوانید ..
 منتظر طوفان نوشته هایم باشید .. با تشکر فراوان از آلبالو .. و آرزوی پایندگی این وبلاگ ..

موخره :
 آری ..باز فرا رسید ..
یکی از روزهای این هفته سالگرد ازدواج من بود ..
 نمی خواهم بدانم چندمین سال ..
سالگرد یکی از سیاه ترین روزهای زندگی من ..
 گرچه پایان یافت اما سیاهیش تا ابد وجودم را فرا گرفته است ..
هر گاه به این روز نزدیک می شوم احساسی وحشتناک تمامی وجودم را در بر می گیرد ..
یک شمارش معکوس تا مرگی تدریجی ..
 از این روز بیزارم ..
همانطور که از خودم بیزارم ..
هر سال و در این شب وقایعی را ازسر می گذرانم ..
ماجراهایی که در این شب بر من گذشت و فاحشه کوچک را
بزودی در وبلاگ خودم خواهید خواند ...


فریاد خاموش

نیستی یا....




دیگر هیچ کششی هیچ جاذبه ای احساس نمی کنم....
باور کن حتی واژه بودن هم عذاب آور شده
من نبودن را ترجیح می دهم ...
من در همین لحظه و در همین ثانیه و در کمال صحت و سلامت اقرار می کنم ...
اقرار می کنم در برابر درگاه تو  ؛ حتی حاضرم در مقابل تمام بندگانت فریاد بر آورم :
من از همان زمان که نیست بودم از همان زمانی که حتی مولکول ناقابلی هم نبودم هیچ درخواستی برای هست بودن خود نداشته ام ...
باور کن ....باور کن که در هستی من اشتباهی رخ داده ...
و من هنوز هم فلسفه جبر و اختیار تو را درک نکرده ام؟؟؟


نوشته نرگس

متاسفم ...




ارتباط .. ارتباط .. ارتباط ...

بنویس با چشمای خیس ...
اینجا جای  ارتباط  نیست .


تحریف آلبالو از ترانه منصور

تولد این چند تا نفر .. مثلا !



حدود یه سال پیش , همچین روزایی بود که به ذهنم رسید یه وبلاگ گروهی راه بندازم ,
یه خونه مجردی که هر کسی که توی اونه بتونه به راحتی چند جمله از حرفای دلشو بزنه
به همین زودی هم یه سال گذشت ...
شروعش با من بود و پویا و تکیلا و کله خر
و در ادامه راه فریاد خاموش , بابا لنگ دراز , آدم معمولی , گرافیست , نرگس , مش نیوز
و چند تا دوست دیگه که موندنشون توی این خونه خیلی کوتاه بود ,
به هر حال ...
چند روزی هست که خبری از این چند نفر نیست
فریاد خاموش که نه توی وبلاگ خودش می نویسه و نه اینجا و من براش نگرانم
و بابالنگ دراز هم که حتما سرش شلوغه
پویا علاوه بر وبلاگ خودش شیش هفت جای دیگه هم به صورت افتخاری می نویسه
و تکیلا هم که اصلا معلوم نیست کجاست
گرافیست و کله خر هنوز با ما قهرن و مش نیوز احتمالا فیلترینگ شده
نرگسم که ماهی یه بار می نویسه خلاصه ... رسم زمونه اس دیگه , کاریشم نمی شه کرد .
توی این یه سال خیلی از دوستایی که خواننده دائمی این وبلاگ شدن با صحبتاشون و اظهار نظرشون , حداقل به من یه نفر توی نوشتن خیلی کمک کردن
من از طرف همه این چند نفر از همه اونا و همه دوستای دیگه ای که یباشکی نوشته ها رو می خوندن و می رفتن از صمیم قلب متشکرم
مرور آرشیو نوشته های قبلی این وبلاگ برای من خیلی شیرین و خاطره انگیزه
بعضی از نوشته های بچه ها در عین کوتاه بودنش فوق العاده تاثیر گذار و عمیقه
و بعضیاشو باید بارها خوند
امیدوارم یه روز همه نوشته های این وبلاگ جمع آوری بشه و به صورت یک مجموعه در بیاد .
اینم از جشن تولد ساده و بی سر و صدای این چند نفر ...
حالا باید یه نفری این شمعو فوت کنم ؟


آلبالو ... از طرف همه بروبچه های این چند نفر