این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود
این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود

تولد این چند تا نفر .. مثلا !



حدود یه سال پیش , همچین روزایی بود که به ذهنم رسید یه وبلاگ گروهی راه بندازم ,
یه خونه مجردی که هر کسی که توی اونه بتونه به راحتی چند جمله از حرفای دلشو بزنه
به همین زودی هم یه سال گذشت ...
شروعش با من بود و پویا و تکیلا و کله خر
و در ادامه راه فریاد خاموش , بابا لنگ دراز , آدم معمولی , گرافیست , نرگس , مش نیوز
و چند تا دوست دیگه که موندنشون توی این خونه خیلی کوتاه بود ,
به هر حال ...
چند روزی هست که خبری از این چند نفر نیست
فریاد خاموش که نه توی وبلاگ خودش می نویسه و نه اینجا و من براش نگرانم
و بابالنگ دراز هم که حتما سرش شلوغه
پویا علاوه بر وبلاگ خودش شیش هفت جای دیگه هم به صورت افتخاری می نویسه
و تکیلا هم که اصلا معلوم نیست کجاست
گرافیست و کله خر هنوز با ما قهرن و مش نیوز احتمالا فیلترینگ شده
نرگسم که ماهی یه بار می نویسه خلاصه ... رسم زمونه اس دیگه , کاریشم نمی شه کرد .
توی این یه سال خیلی از دوستایی که خواننده دائمی این وبلاگ شدن با صحبتاشون و اظهار نظرشون , حداقل به من یه نفر توی نوشتن خیلی کمک کردن
من از طرف همه این چند نفر از همه اونا و همه دوستای دیگه ای که یباشکی نوشته ها رو می خوندن و می رفتن از صمیم قلب متشکرم
مرور آرشیو نوشته های قبلی این وبلاگ برای من خیلی شیرین و خاطره انگیزه
بعضی از نوشته های بچه ها در عین کوتاه بودنش فوق العاده تاثیر گذار و عمیقه
و بعضیاشو باید بارها خوند
امیدوارم یه روز همه نوشته های این وبلاگ جمع آوری بشه و به صورت یک مجموعه در بیاد .
اینم از جشن تولد ساده و بی سر و صدای این چند نفر ...
حالا باید یه نفری این شمعو فوت کنم ؟


آلبالو ... از طرف همه بروبچه های این چند نفر

نظرات 13 + ارسال نظر
یه نفر دلتنگ یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 09:49 ب.ظ

آلبالوی عزیز ؛ بهت بابت بر پـا کردن یه خونه به این خوبی تبریک میگم.
** تولـــــدش مبـــــارک**

مریم یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 11:17 ب.ظ http://www.marmarkhanoom.persianblog.com

آخه این چه جشن تولدیه که میزبان نداره؟؟؟نمی شه که اینجوری.الان حکایت حکایت یه دیگ غذا و یه عالمه آشپزه!!خوب معلومه وسط کار هرکی به امید اون یکی ول می کنه و می ره!راستی منم یکی از خواننده های بخون در رو بودم:دی

طناز دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 12:08 ق.ظ http://zemzemeye-tanhaii.persianblog.com

مبارکه:)

مها دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 11:04 ق.ظ

تولد تولد تولدت مبارک!!!!!!!!!! ولی من کیک نمیبینم!!!!!!!!

منتظر دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 12:29 ب.ظ http://faghatkhodam.persianblog.com

تولد این چند نفر رو به همه اونایی که هستن و نیستن تبریک میگم!..... آلبالو جونی تو هم خودتو ناراحت نکن، خیلی وقته که این شده رسم زمونه :( آدما زیادی تنوع طلب شدن، زیاد نمیتونن یک جا بمونن...! این جوری که داریم پیش می ریم فقط خدا به دادمون برسه. دعا میکنیم همه هرجا که هستن خوب باشن و خوش. تو هم بنویس آلبالو جون که عاشق نوشته هاتم...... درضمن اینهمه از همه گلایه کردی، خودت هم که خیلی وقته دستی به وبلاگ خودت نکشیدی ؛) منتظرم.

مهسا دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 03:50 ب.ظ http://mlove.persianblog.com

منم که تمامه نوشته هاتونو پرینت گرفتم و تو یه پوشه گذاشتم....تولدتون مبارک

باران دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 11:54 ب.ظ

عزیزم جشن میلاد وبلاگت مبارک
اخ کادو داشت یادم میرفت هرچند کیک بهم نرسد !!!!!!!!
این جعبه مال تو و بچه های وبلاگ |ـ|
اوههه خالی نیستهاااااا بلکه توش پر بوسه مثل همون جعبه
برای شما و بچه های گروه یادته

کودک ۱۸ ساله سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 10:52 ق.ظ http://pink-pride.persianblog.com

مبارک باشه...همه با هم شمع هارو فوت کنین...این جوری آرزوهای بیشتری برآورده می شه!

فرا سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 02:21 ب.ظ http://gastby.persianblog.com

سلام ... واقعاْ زود گذشت اما خوب نوشته های گروهیتون واقعاْ زیبا بودند .. موفق باشید

چلغوز سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 05:06 ب.ظ

چند نفردیگه رو هم دعوت کنید لطفا ....

این یک زن است سه‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 06:32 ب.ظ http://dokhijoon.persianblog.com

غم نامه بود یا جشن تولد!
به هر حال تبریک. من که از همان اول خواننده این وبلاگ بودم
و با هزار تا نام اینجا کامنت میگذاشتم. واقعا این وبلاگ یکی از وبلاگ های مورد علاقه من است. اگر نویسندگان زیاد وفادار نبودند اما خوانندگان جبران کردند.

[ بدون نام ] شنبه 16 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 07:10 ب.ظ

قلب شکسته یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 11:40 ب.ظ

سلام.... خواستم بگم... منم یکی از همناییم که خیلی وقتا یواشکی میام و نوشته هاتونو می خونم... و واقعا ددوسشون دارم و بخشی از کارهای روزانه ام شده.... دووستتون دارم.. همیشه بنویسید... آلبالوی خوبم... همیشه بنویس... باشه؟ همیشه برای این قلب شکسته که یه روزی دریای کوچولویی بود بنویس ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد