این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود
این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود

بیگانه

این روزا اگه کسی بهم نزدیک شه ....
یه حسی بهم میگه :
بیگانه را به خانه را نده ٬ او به قصد غارت آمده است



نوشته شده توسط متهم از روی دست واتو واتو

بیست تجربه در مورد عاشقی - قسمت سوم




می خوام جر بزنم ...
به اعتقاد من عاشق شدن ٬‌یک دوئله .
هر کی زودتر عاشق دیگری بشه٬ برنده س .
یادم باشه این دفعه که خواستم عاشق بشم ٬‌ غروب٬ از طرف خورشید به سمت تو بیام ...*




* کلکی که کابویها هنگام دوئل می زدند تا دیده نشن!
 
نوشته شده توسط یک متهم

یک نوشته کاملا احمقانه ....


یادته؟ ....
....
....
....
....
نه مثل اینکه یادت نیست !

مشترکا نوشته متهم و تکیلا

لجن


می خوام دیگه تو چشای کسی خیره نشم...
به کسی نگم دوست دارم...
عاشق نشم...
میشه من لجن بشم ؟
مثل بعضیا ؟
آخ چی میشه اگه لجن بشم!
کیف میده ٬‌نه؟
بدون نگرانی، بدون فکر به آینده ، بدون عشق ٬‌بدون اشک

لابد دنیای شادیه؟

کسی میتونه به من یاد بده ٬ چطور میشه لجن شد؟
مثل اونایی که وقتی میبینمشون عقم میگیره ...
خصوصی،جلسه ای هر چقدر که بگین!
فقط منو لجن کنین ...



نوشته شده توسط یک متهم از روی دست مهندس سعید


کپی رایت!

:پس اون همه 
حرفها٬
دوستت دارم ها ٬
با هم بودن ها ٬ 
برای هم مردن ها ٬
شعر ها ٬ 
فریادها ٬ 
با هم خواندنها ٬
دروغ بود؟

- نه٬ ولی مخصوص تو نبود !...  به هرکسی میشد گفت ٬‌ مثه همون خانومی که داره از خیابون رد میشه . چرا اینجوری نگاهم میکنی؟ ... چیه کپی رایت داره؟


نوشته شده توسط  یک متهم

بیست تجربه در مورد عاشقی - شماره ۲

عاشق شدم ٬ احساس کردم که دنیا یهو دود شد و رفت هوا . این دفعه سعی میکنم تو محیط در بسته عاشق بشم ...

نوشته شده توسط یک متهم

بیست تجربه در مورد عاشقی - شماره ۱







عاشق که شدم ٬ وقتی که میدیدمت٬‌دلم هری می ریخت پایین . این دفعه اگه دیدمت ٬ خودمو سر و ته میکنم که دلم پایین نریزه ...


نوشته شده توسط متهم