این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود
این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود

آخر خط همینجاست٬ پیاده شو !


نه دیگر...
طناب میخواهم برای تاب بستن و تاب خوردن دوتایی٬
و نه دیگر آبی روان برای دیدن انحنای اندامت ٬
و نه دیگر حتی
ارتفاعی بلند برای عاشقانه ترین حرفهای دنیا ....


کسی ٬
طنابی سفت و زمخت و بی رحم٬
قرصی مرگ آور٬
آبی خروشان ٬
یا ارتفاعی با درصد مرگ بالا سراغ نداره ؟

هیچکی حاضر نیست ترتیب یک متهم احمق رو بده ؟


دلخوشی


می خواهی فردایی در کار نباشد ؟
پس به بوسیدن عکسی دل خوش کن ...


نوشته یک متهم بی شرف و دروغگو ترین انسان تمام کهکشان....

یک آقا معلم بداخلاق!

بدینوسیله کله خر توبیخ وتوجیه٬ و از شما خواننده های گرامی پوزش می خواهم :
(پیرو نوشته قبلی)
 



هییییییی تا کی می خوای زانوی  غم به بغل بگیری (؟) آ نقدر غر غر نکن(.) حال همه رو میگیری(.) بسه چقدر انرژی منفی در میکنی(؟) نیشتو باز کن(!)
ببین دنیا چه خبره (!) پاشو  (!)بابا(٬) دستتو بده به من(٬) بیا باهم بدوییم(!) زود باش عقب
میمونیما (!)
فقط اینو بگم جا نزنیا(٬) رفیق نیمه راه دیگه نمیخوام!


 کله خر جون


-------
پی نوشت :
۱- اصولا به کار بردن نقطه ٬‌ویرگول و علامت سوال در جای خودش چیز خیلی خوبی است.
۲- احترام گذاشتن به شعور مخاطب از آن هم بهتر است .
۳- به خدا ما آبرو داریم کله خر جون ٬ سه خط و خورده ای :۱۲ !!!(اونم فقط غلطهای املایی!!)
۴- انرژی در کردن یعنی چی؟ آدم فکرای بد میکنه!
۵- معمولا میگن نیشتو ببند نه نیشتو باز کن!(چیزی که بسته ست که دیگه نیش نیست٬ ‌هست؟)
۶- معمولا آدم دستش رو میده نه دسته رو!
۷- ناراحت نشی ! فقط مطلبتو قبل از پابلیش بده به یکی یه نگاه بندازه !


دوستدارت :
یک متهم که احساس میکنه یک معلم بد اخلاقه!


یادم تو را فراموش ٬ زمزمه های بچه گانه من !



اولی: کلاغ !
جمعیت : پر!

اولی:گنجیشک؟
جمعیت : پر!

اولی : عقاب؟
جمعیت : پر!

 اولی : بدی و دروغ؟
دومی: پر!

جمعیت : بدی که پر نداره / خودش خبر نداره !

(دو دقیقه بعد ):
جمعیت : تاپ تاپ خمیر ...شیشه پر پنیر٬ دست کی بالا ؟


دومی به گوشه ای میرود با یه عالمه سوال
و جمعیت ادامه میدهد:


اولی : محبت از تو دلای آدما ؟
جمعیت : پر!

اولی : صداقت ؟
....
....
....



بازنویسی توسط یک متهم کوچولو از روی دست یک لاله سیاه

مدرک جرم ....





نه گرمی تنت در تنم ماندگار است ٬
نه انعکاس دیوانه کننده نوازش هایت ٬
نه حتی بوی خوش موهایت ٬
یا طعم گس لبت ...
نه حتی نجوای عاشقانه ات ٬
و نه حتی انعکاس چشمانت در مردمک چشمم ...


هیچ کدام ماندگار نیست ...

پس لبهایم را پاک نمیکنم ٬ شاید روزی من را  و با من بودن را انکار کنی!


نوشته شده توسط یک متهم که دیوونه مدرک جرمه !


فرق من و تو ...


میگی : عاشقمی / میگم : دوستت دارم!

میگی : اگه یک روز نبینمت می میرم / میگم : من فقط ناراحت میشم ...

میگی : من به جز تو به کسی فکر نمیکنم/میگم : اتفاقا من به خیلیا فکر میکنم ! 

میگی : تا ابد تو قلب منی /میگم: فعلا تو قلبم جا داری ...

میگی :اگه بری با یکی دیگه٬ من خودمو میکشم /میگم : اما اگه تو بری ٬ من فقط دلم می خواد طرفو خفه کنم ...

میگی : ...................................................................................
میگم: .......


فکر کردی فرق ما ایناس؟
نه !
فرق ما اینه که تو دروغ میگی و من راستشو میگم ....



نوشته شده توسط یک متهم که از طرز نوشتن بعضی از نویسنده های این بلاگ به طرز وحشتناکی دلخوره ...




کاملا واقعی




همیشه می دیدمش . درست پشت اون چراغ قرمز طولانی .
: این هم گل امروزتون !
نگاهش میکردم ٬ یک اسکناس کف دستش و :
- مرسی !

 لبخند زنان راهشو به سمت ماشینهای دیگه کج میکرد. 

یک روز ٬ دو روز ... یک ماهی میشد که میدیدمش .
دختری تازه بالغ ٬ خوش برخورد و بر عکس بقیه دستفروشها قابل ستایش .

امروز مثل همیشه بود . با لبخند به سمتم اومد :
: گل امروزتون آقا!
دست کردم٬ تو جیبم ...
- لازم نیست آقا ! اینو به عنوان هدیه قبول کنید .
پرسیدم چرا؟

امروز بهترین روز زندگیمه٬‌تو این چند وقت . آخه یکی به من گفت : تو ملکه تمام چراغ قرمز های این شهر هستی ...




نوشته شده توسط یک متهم که اینجا رو با دفترچه خاطرات روزانه اشتباه گرفته....