این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود
این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود

یک نوشته کاملا احمقانه ....


یادته؟ ....
....
....
....
....
نه مثل اینکه یادت نیست !

مشترکا نوشته متهم و تکیلا

نظرات 15 + ارسال نظر
تکیلا چهارشنبه 30 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:18 ق.ظ http://tequila.persianblog.com

هه هه هه هه هه.....

پوریا چهارشنبه 30 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:22 ق.ظ http://www.tanboor.blogsky.com

اصلا احمقانه نبود من خیلی چیزها یادمه

پوریا چهارشنبه 30 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:23 ق.ظ http://www.tanboor.blogsky.com

اما نه مثل اینکه یادم نیست

[ بدون نام ] چهارشنبه 30 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:24 ق.ظ

با مزه بود و حسابی سر کاری .........وقت کردی یه کم زحمت بکش........

امیر براندو چهارشنبه 30 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 01:38 ق.ظ http://endesh.persianblog.com

چرا اتفاقا الان که گفتی یادم افتاد . . . . ای بابا .

آیدین چهارشنبه 30 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 01:39 ق.ظ http://www.aidin21.persianblog.com

چه خبره بلاگ مشترک زدید؟

بعدا میگم چهارشنبه 30 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 02:46 ق.ظ

کلا عالی بود. عالی عالی عالی....

سعید چهارشنبه 30 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 02:47 ق.ظ

خودتی..

Red Joker چهارشنبه 30 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 10:58 ق.ظ

تکیلا باتوم: وبلاگت بی آب غذا داره می میره برو آپدیت کن.
(دیدی یادم بود.)

الهام جمعه 2 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 03:39 ق.ظ http://www.khatkhati3004.persianblog.com

آره یادمه .. تو چی ؟ ‌یادته ؟؟؟

[ بدون نام ] جمعه 2 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 12:22 ب.ظ

شما دوتا چشم میخورید بالاخره. شما همه کاراتونو شریکی انجام میدین؟ همون به درد هم میخورید هاهاها

مهدی جمعه 2 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 04:27 ب.ظ http://mahdiamiri.persianblog.com

سلام ...
خوب بود
ولی متن به این بزرگی رو فقط ۲ نفر نوشتن .. ؟
به نظر می رسه کار ۵- ۶ نفر باشه
بابای

بهنود شنبه 3 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:10 ب.ظ http://cowboyx.persianblog.com

میگم شما دو تا ایقدر به مغزتون فشار نیارین خسته میشین یه وقت ، پویا بابا گول اینو نخور ، از ما گفتن بود دیگه خود دانی ، حاج بهنود

اشک یکشنبه 4 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 12:14 ق.ظ

این که استعداد در شعر داری خیلی خوب است و اون شعرها
هم جالب بود ... فقط جالب بود .
*
درباره نوشته ی "یه تانگوی زنانه" چیز ِ زیادی درک
نکردم ! یعنی نمیدونم !
*
درباره "لوطی" : خب زمونه عوض شده و کاریش هم نمیشه
کرد ! نمیشه که برگشت به عقب ! الانم همچین بد نیست ولی
داره بد میشه !
نمیدونم ! ولی خب فکر میکنم تقصیر خودمون است که اینجوری
شده و کسی غیرت نداره !
یکی از استاد های من تعریف میکرد که یکی از همکاراش
داشته تو خیابون میرفته یه موتوری میاد کیف زنه رو
میزنه ، ولی این زنه کیف رو ول نمی کنه و همین طوری روی
زمین کشیده میشه !
یه یارو اونجا بوده که فقط داشته این صحنه رو نگاه
میکرده !
حتی با ماشینی که زیر پاش بوده دنبال اونا نمیکنه !
فقط و فقط میشینه نگاه میکنه !
چرااینطوری شده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
*
خب گفته بودی نمیتونی عکس هایی رو که گرفتی بزاری ! چرا ؟
*
چند روز پیشا که اومدم تو وبلاگت دیدم لینک وبلاگم نیست ،
یعنی تو قسمت دوستان جدید دیگه نبود ... وقتی بقیه جاها
رو نگاه کردم دیدم که لینک منم هنوز هست ، فقط جاش عوض
شده ... ممنون ... ولی من هیچم قشنگ نمی نویسم ...
: ( :( :(

مینا پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 05:39 ق.ظ

کسی که این رو ساعت ۵:۳۸ بامداد ۱۲/۱۲/۱۳۸۴ اینجا میذاره خیلی خره. یادته؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد