این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود
این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود

خداحافظ این چند نفر

روی امواج دریا میرقصم

نسیم را میبلعم

قطرات آب روی من میلغزد

روحم را صیقل میدهد

سوار باد میشوم

به اوج میروم

نور چشمانم را احاطه میکند

 به قلبم میرسد

پروانه ها به دورم میچرخند

برایم دلبری میکنند

ابرها مرا نوازش میکنند

به اوج میروم

آسمان مرا به مهمانی رنگین کمان می خواند

خورشید به استقبالم میاید در آغوش میگیرمش

وجودم را گرم میکند

و من بازهم به اوج میروم


 خانم کله خر جون

تازگی می خواهم




می خواهم تازه شوم . همه چیز را تازه می خواهم . خانه تازه ٬ لباس تازه ٬ نگاه تازه ٬ تفکر تازه ٬ رفیق تازه ... دلتنگی تازه .
اما هیچ چیز تازه نیست . همه چیز کهنه است . همه چیز تکراریست ٬ هیچ چیز هم تازه نمی شود . نه رفیق ٬ نه نگاه ٬ نه تفکر ٬ نه لباس و نه خانه . حتی دلتنگی ها هم دیگر تازه نمی شود . شاید باید مرگ را تجربه کنم . شاید مرگ تازه باشد . اما مرگ هم تکراریست . این را خوب می دانم ... افسوس !



   
به قلم بابالنگ دراز ...

... و دیگر هیچ



بد جوری احساس سرما می کنم ..

اصلا نمی فهمم ..
چرا اینکارو با من کردی ..
دستشو محکم تر تو دستات فشردی ..
دستای یه رقیبو ..
اونم جلوی چشمای من ..
همون چشمایی که واسشون می مردی ..
و خندیدی پر غرور ..


بد جوری احساس سرما می کنم ..

یادته ..؟
سرمست بودی ..
سرمست ..؟
از چی ..؟
از اینکه قلبمو شکستی ..؟
از اینکه با تمام وجود تمام وجودمو له کردی ..؟
اونموقع به من هم فکر کردی ..؟
می دونم که نکردی ..
حتی نیگام هم نکردی ..
و گرنه می تونستی اون بغض لعنتی رو که داشت خفم می کرد
لابلای اون قطره اشکی که سرازیر شد حس کنی ..

بد جوری احساس سرما می کنم ..

تیغ خون آلود از دست پسر به زمین افتاد ..
بسته شدن چشمها ..  و دیگر هیچ ...



نوشته شده توسط  فریاد خاموش  که بعضی خاطرات بدجوری عذابش میدن ...

ورود ممنوع !!




  اما من وارد شدم

این راه بی بازگشت را ...



نوشته شده توسط فریاد خاموش که از نوشتن در اینجا بدجوری احساس لذت می کنه ..

آخر خط همینجاست٬ پیاده شو !


نه دیگر...
طناب میخواهم برای تاب بستن و تاب خوردن دوتایی٬
و نه دیگر آبی روان برای دیدن انحنای اندامت ٬
و نه دیگر حتی
ارتفاعی بلند برای عاشقانه ترین حرفهای دنیا ....


کسی ٬
طنابی سفت و زمخت و بی رحم٬
قرصی مرگ آور٬
آبی خروشان ٬
یا ارتفاعی با درصد مرگ بالا سراغ نداره ؟

هیچکی حاضر نیست ترتیب یک متهم احمق رو بده ؟


دلخوشی


می خواهی فردایی در کار نباشد ؟
پس به بوسیدن عکسی دل خوش کن ...


نوشته یک متهم بی شرف و دروغگو ترین انسان تمام کهکشان....

خدای من !



لبانت سوزنده تر از آتش جهنم
و چشمانت سبز تر از باغ های بهشت
بودنت آرامش مطلق
و فراقت عذاب جاویدان
به خدا قسم تو خدای منی؛
بسوزانم در آتش جهنمت
در این آرامش مطلق .



نوشته شده توسط آلبالوی کافر