این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود
این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود

نوستالوژی


: چرا منو یادت نمیاد؟ اون دوستت دارم ها ٬ اون با هم بودنا ٬ اون معذرت خواهی‌های من ؟ ...راستی بعد از این همه سال منو بخشیدی؟

- شرمنده ٬ ‌خانم محترم ٬ اصلا به جا نمیارم ٬ آخه دفترچه خاطرات اون سال من ٬ گم شده...

نوشته شده توسط یک متهم

سو ء تفاهم




: دستها بالا خانم محترم!
- می خوای چی کار کنی ؟ دزدی؟
:‌نه !
- پس می خوای تجاوز کنی؟
:نه! با یک تانگوی آروم چطوری؟

نوشته شده توسط یک متهم

غرور

: دیگه نمی تونم ادامه بدم ....می خوام جدا شم .
- یعنی می خوای بری؟
: صد در صد !
- پس لااقل نرو . اینجا باش . بذار من برم ... باشه؟ 


نوشته شده توسط یک متهم

سیاه



راستی ! میدونی چرا وقتی تو چشمات نگاه میکنم ، فکر میکنم عشق سیاهه؟



نوشته شده توسط یک متهم

این چند نفر

عرض به حضورتون مدتی بود توی این فکر بودم که چند تا از بر و بچه های بلاگ نویسو دور هم جمع کنم و یه بلاگ مشترک راه بندازیم ...
فرصت نشد تا امروز...
تا الان برای چند نفر از بچه ها پیغام گذاشتم و ازشون دعوت کردم .
تا ببینیم کدوماشون افتخار میدن و هم پیاله ما میشن .
در اصل اینجا جاییه برای جمع شدن .
مثل یک خونه مجردی .
هر کی هر چی دلش می خواد می گه .
امیدوارم این خونه پا بگیره .
تا چه پیش آید .

نوشته شده توسط آلبالو