این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود
این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود

  

 میدونی چیه

خیلی بده  آدم بدونه که خوابهاش راست در میاد؛ 

    آخه.. 

    آخه  دیشب خواب دیدم که عاشق یکی شدم..

    

 میدونی چیه

خیلی بده  آدم بدونه که ........

     

   خزان قلبم پیشکش پاییز نگاهت.. 

 

red of mine

 

این روزها کارد که هیچ   

کوچکترین تلنگری هم خونم را به فوران وا می دارد ..

?What can we do for u Mr Rogger waters

   

 

عزیز دلم  فکر می کنی حالیم نمیشه که موقع نماز خوندنم میری و  

با تلفن پچ پچ می کنی..؟ 

     باید ترکش کنم..

 

از این گذر بیهوده روزها بیزارم؛

روزهایی که زود تکراری می شوند و اما 

   تکرار نمی شوند ..

تن ها..

 

 من بودم وتنهایی.

پیش از تو ٬هیچ چیز به اندازه تنهایی تلخ و گزنده نبود شاید ؛

بعد از تو  

باز من بودم وتنهایی ؛ 

       تلخ تر  

      گزنده تر ..

یادبود یک یادروز یادداشت نشده...

لعنت به  این ساعت قدیمی کنج دیوار  که  وقتی هم  زنگ می زند حتما باید 

 ساعت ۲ نیمه شب باشد که یعنی یادم باشد  آن روز خاص بالاخره رسید 

 که مجبورم کند بنشینم و تمام زندگیم را روی آن دفتر کاهی هزار برگی که  آنروز 

 باهم از مغازه کنار خانه آن مردی که می گفتند دیوانه است و به نظرمن  

به عاشق ها بیشتر می ماند خریدیم ٫ بنویسم و گاهی هم بعضی روزهایش را  

بالا بیاورم و  صدباره برسم به این ماه اردی بهشت که نمی دانم چه کسی بود دقیقا 

که اولین بار  اسمش را برایم آسمانی کرد.. 

 اما ای کاش می دانست که دیگر  جز اردی جهنمی نمانده برایم..