این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود
این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود

(2) ?When is my valentine

 

 

نگاهم به روی میز می افتد..

گوشه ای،شاخه گلی سرخ  

  ـ خشکیده و رنگ پریده ـ

 آن سو تر، شکلاتی بمانند قلب   

   ـ کرمها درش حمله ور ـ 

و به گوشه ای دیگر ، کارتی  

   ـ جملاتی منقوش بر آن ـ ؛

 ....

چشمان خسته ام را می بندم و خود را به هجوم بی امان خاطرات می سپارم .. 

نظرات 8 + ارسال نظر
فریادخاموش یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:27 ب.ظ

تنهایی
سهم ابدی من از این دنیا..
گوارای وجودم باد

نی لوفر دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:27 ب.ظ

چه جالب
بعد از ۳۰ سال ....!!!

مریم چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:15 ب.ظ

نمی دونم چی بگم.دلم گرفت

نی لوفر چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:20 ب.ظ

دلبسته بودن شبیه طنابی در گردن داشتن است ...
باید مواظب باشی
وگر نه یا خودت از دست میروی یا طناب پاره میشود
اگر از دست بروی دو حالت دارد
یا ظناب برای همیشه نعش خاطرات تو را آویزان بر خودش حفظ میکند
و یا از گردن بی جان تو بر گردن تازه نفسی دیگر می افتد.
و اگر طناب پاره شود یا تو در چاله های تاریک سر در گمی سقوط می کنی و یا دنبال طنابی دیگر برای آویزان کردن خودت می گردی.
رسم زندگی همین است .... و رسم عاشقی !

شین بانو جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:33 ب.ظ http://shinbanu.persianblog.ir/

هم جالب هم غمگین بود...

رزآبی جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:08 ب.ظ

آخی نازی ...چه گناه داشتش

علی سه‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:14 ق.ظ

والنتاین امسال من هم توی تنهایی گذشت.حستو درک می کنم

من و من سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:31 ب.ظ

ولن تاین هر روز زندگی توست ولن تاین مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد