- گیجم نکن بانو
گیجم نکن دیگر
پس لرزه های بی تو بودن را نمی خواهم
گیجم نکن بانو
گیجم نکن دیگر
من زنده بودن را بدون تو ، نمی خواهم
من حس خوب پر زدن در آسمان ها را
من رنگ خوب شاخساران را
من ، جشن زیبای بهاران را
بی تو ، نمی خواهم
پاییز آمد بار دیگر زرد و بارانی
من قطره های ناز باران را
من این سکوت و خلوت خوب خیابان را
من شعرهای نیمه پایان را
بی تو ، نمی خواهم
گیجم نکن بانو
گیجم نکن دیگر
حرف مرا از لابه لای شعرها دریاب
چشم مرا با بودنت پر کن
عذر مرا بشنو
با من دارا کن
گیج نکن دیگر
گیجم نکن بانو ...
kaash yekiam bood
ke bara man injoori she'r bege
kaash ........
bood
من زنده بودن را بدون تو نمیخواهم...
پاییز رو...
زمستان رو...
بهار رو...
...
هیچکدوم زیبا نیستند اینجوری...
شعر قشنگی بود... و ملموس...
و تلخ
...
فوق العاده بود.... فوق العاده......
« پس لرزه های بی تو بودن را نمی خواهم»
خیلی قشنگه.
من یه جورایی احساس کردم باید به جای بانو بگم مادر .
چون فکر می کنم فقط نبود چنین کسی می تونه این حسو به من بده.
تو این چند سال با بقیه نوشته هات متفاوت بود.اینکه خوب بود یا بد فرقی نمیکنه.مهم اینه که داشتم میخوندم فکر نمیکردم نوشته تو باشه.
من که لذت بردم...
مثل همیشه عالی(البته کمی متفاوت تر بود با بقیه)
من که لذت بردم...
مثل همیشه عالی(البته کمی متفاوت تر بود با بقیه)
سلام اولین باره که میام واقعا خوب بود
وای...
بانو...
چه قدر این لفظ را دوست دارم..
مخصوصا توی کتابی به اسم (شرق بنفشه- از شهریار مندنی پور) :)
پ.ن : بوس
چقدر نیستم این مدت...
چقدر به دلم نشست..