این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود
این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود

بی گاه

می گفتن از شانس کجه،
بازی روزگاره 
به گمونم اما  
اینم حاصل سادگیـــمه
چشمه عشقت آخه خشک شد
می دونی؟
انگاری این دلیل تشنگیمه
شدی خاطره و از این
کوچه پرخم و تاریک
رفتی و گویی اصلا
گذری نکرده بودی

هنوز اما وقت و بی‌وقت،
گاه و بی‌گاه
چوب سبز چشمات
                      لای چرخ زندگیمه

... پسرک تنها

نظرات 15 + ارسال نظر
دکتر گمشده یکشنبه 11 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:32 ب.ظ http://drdarya74.blogsky.com

ای ولللللللل دکی جون شاعرم که هستی!!

:)

محمود یکشنبه 11 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:34 ب.ظ http://donyaye-majazi.blogsky.com

من می خواهم یک وبلاگ گروهی با موضوعات متنوع با آمار بازدید بالا داشته باشم در صورت موافقت در قسمت نطرات سایتم موافقت خود را اعلام کن تا براتون دعوت نامه وبلاگم را بفرسم.با تشکر

سپیده یکشنبه 11 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:54 ب.ظ http://gomshodegan.blogsky.com

من می‌گم هم حاصل شانس کجه هم بازی روزگار هم سادگی...
و تشنگی... تشبیه خیلی خوبیه... تشنه...
ما که چرخ زندگی‌مان شکست از این چوب‌های لاش...

(بعضی وقتها خوب طبع شعرت گل می‌کنه ها پسرک... )

زندگی مثل زانیتیاست
یه چرخش هم بشکنه باز با اون ۳تای دیگه راه می ره

عادله دوشنبه 12 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:55 ق.ظ http://aeko.blogsky.com

من که بالاخره نفهمیدم این چوب سبز بود یا عسلی؟؟!!

به اقتضاء شعر اینجا سبز شد!

valeria دوشنبه 12 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:20 ق.ظ

منم فک می کردم عسلی باشه!!
شایدم سبز با طعم عسل! ;)

;)

برباد رفته دوشنبه 12 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 06:14 ب.ظ

متاسفانه این سادگی آدم را بدبخت میکنه. ای کاش این خدای خوب یک دکمه بازگشت (undo) هم برای این زندگی میگذاشت.

همین دکمه هایی که گذاشته رو هم درست و حسابی استفاده اگه می کردیم...

سپیده دوشنبه 12 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:50 ب.ظ

زندگی ما به اون با کلاسی‌هام نیست!
بیشتر شبیه ژیانه!! یه چرخش که شکست می‌خوابه رو زمین مگه چرخه رو درستش کنن...

عجب!

آلبالو چهارشنبه 14 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:51 ق.ظ

شاعر شدی دکتر
ببین درد عشق چه می کنه با آدم !

البته این شعر مستند نبود!

[ بدون نام ] چهارشنبه 14 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:00 ق.ظ

حیف که نمی‌خوام این جا جلو همه بگم وگرنه شیطنتم گل کرده بود!!

چقدر خشن!
بگو خب اگه راس می گی!!

[ بدون نام ] چهارشنبه 14 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:01 ب.ظ

خودتون خواستین:

آقا! شهر٬ شهر فرنگِ... بیا٬ از همه رنگِ...

متوجه منظورت شدم!
این رنگها همگی انگشتهایی هستن که به ماه اشاره می کنن، اگه یه مقدار زوم رو عقبتر ببری شاید مشخصتر باشه

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:07 ق.ظ

عجب!
خدایی‌اش جواب خوبی بود!
از "مستند نبود" و "اقتضای شعر ِ" و "جنبه‌ی تزئینی داره" بهتر بود!
شبیه جواب عُرفا بود!!

;)

*+*+*سارا*+*+*+ پنج‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:37 ق.ظ

همین دیگه...مشکل اینجاس که هیچ کاری جز چوب لای چرخ آدم گذاشتن ازش بر نمیاد...البته میادا...ولی خودش نمیخواد

می گن بازی روزگاره

la..... دوشنبه 19 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:31 ب.ظ

همه بازیشون گرفته
روزگارم که فکر کرده ما بازیچه ایم
شدیم توپ فوتبال زندگی
شوت شدیم تو تور بی کسی
همه چیز بازیه
حتی عشق...

عشق که بازیه
اونم چه بازیی
خاله بازی

......................la پنج‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 02:28 ب.ظ

عشق بازیه
دل بازیچه است
من عروسک خیمه شب بازیم
تو عروسک گردونی
زندگی خوابه
خواب مرحله ۴
نمیدونم وقتی بیدار شیم چه اتفاقی ممکنه افتاده باشه؟!

...

باز باران چهارشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:57 ب.ظ

خیلی زیبا.خیلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد