خدای مهربان من ،
نه از تو مال فراوان می خواهم ، که مرا ناخواسته متبکر و مغرور گرداند
نه شادی بی دلیل که چشمانم را به روی حقایق ببندد
و نه از تو خوشبختی می خواهم ، که می دانم در مسیرم گذاشته ای اگر ، ببینمش
تنها از تو می خواهم که بفهمانی به من " فهمیدن " را
و " درک " کردن را ، که اگر این را بیاموزی ام ،
حق خدایی را در حقم تمام کرده ای
گرچه گاهی " درد " دارد و گاهی " بغض " و اکثرا "بهت " و بیشتر اوقات " فریاد " اما ،
دنیا را اینگونه می خواهم اگر ببخشانی ام
که اگر قرار باشد بدون " فهمیدن " زندگی کنم ، به خودت قسم ، مرگ گواراتر است بر من ،
خدایا نمی دانی از اینکه گاهی می فهمم که " می فهمم " با تمام " درد " اش چقدر به بنده بودنت می بالم و از داشتن این نعمت " سبکبال " و " خوشنود " می شوم .
طاقتش را دارم معبود من ، دستی بکش بر سرم و نگاهی بینداز بر چشمم
تو " طاقت " و " صبر " را به من بخشیده ای ،
" فهم " و " درک " عمیق را نیز لطفا ، خیلی بیشتر از این ،
بیشتر از اینی که هست ،
به من عطا کن ،
که در این مورد من یک بنده همیشه " زیاده خواهم "
ببخشم یگانه دوست مهربان من
که تو اگر نبودی
آسمان هم در مقابل وسعت تنهایی من ؛ سر به سجده می گذاشت .
دوستت دارم آشنای دیرینه ام
دوستت دارم میزبان فردای من .
آمیــن
خدایا!
متبرکم گردان
تادرهر اندیشه کلام و عمل
به تو وفادار باشم.
این دنیا هیچ است ...
و تو همه چیز من ... (جی . پی . واسوانی)
چه خوشکل با خدا جون صحبت کردی....
منم دلم میخواد باهاش حرف بزنم...ولی باهام قهر کرده.
ای بابا....
الهی آمین.
می شه ؟
انجه از دل برآید بر دل مینشیند
همانند نیایش شما
امشب اینجا خیلی گرمه
:)
دلم هوای خدا رو کرد...بدجور زیاد...
دوستت دارم یگانه یار من و بی تابم برای رسیدن به تو پروردگارم.
چقدر منو یاد شریعتی انداختی..