این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود
این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود

* عصر آدینه




پر خمیازه های خواب آلود
میشوم عصر های آدینه
بازهم یک غروب حزن انگیز
بازهم اشک و آه و آئینه
خاطرات قدیمی و مرطوب
می زند سر به شانه های دلم
دل من هی بهانه می گیرد
چقدر بغض دارد آدینه
جمعه ها بعد از ظهر ؛ غصه  و من
جمعه ها بعد از ظهر ، تنهایی
دست ها توی جیب و سر پایین
منم و کوچه های هر جایی

 

آلبالو

نظرات 30 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 4 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:11 ق.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
شعر زیبایی بود...شاید هر کسی در یه جمعه آدینه خاطراتی دارد...

ساحل جمعه 4 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:13 ق.ظ http://sahel-oftadeh.blogsky.com

سلام
کاملا حق با شماست.
عصرای جمعه خیلی دلگیره............

ساحل جمعه 4 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:14 ق.ظ http://salamkhoda.blogsky.com

سلام خدا. من خوبم
خدای کیمیا!

Homa جمعه 4 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:00 ب.ظ

همیشه بنویس آلبالو، همیشه ی همیشه
هیچی لذت بخش تر از خوندن حرفای دلت نیست برام
دیر شناختمت، اما خیلی خوشحالم که آرشیو نوشته هاتو دیدم
کتاب ندادی واسه چاپ؟ بی خبرم نذاری . . .

دژاوو جمعه 4 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:35 ب.ظ

حالا بذار عصر شه ببینم چطور می شه

نگار جمعه 4 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:49 ب.ظ http://negarnr.blogsky.com

آخ... عصرهای کوفتی جمعه... مثل الان ... مثل همیشه، پر دلشوره...

سپیده جمعه 4 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:00 ب.ظ http://gomshodegan.blogsky.com

جانا سخن از زبان ما میگویی...
یه زمانی فقط بعد از ظهرهای جمعه تلخ بود ولی حالا...

دژاوو جمعه 4 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:34 ب.ظ

اوومممممممممممممممم
وقتی کشیکی خیلی جمعه و غیر جمعه نداره

*+*+*سارا*+*+* جمعه 4 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:30 ب.ظ http://saaaraaa.blogfa.com

آره خدایی
من که امروز از بیکاری رو آوردم به شکار پشه!!!

[ بدون نام ] جمعه 4 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:23 ب.ظ

کاش من اون کوچه ها بودم و صدای گام های آهسته و پر از حرفت میشد صدای قلب من

کورش یکشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:52 ق.ظ http://k2-4u.com

سلاموبلاگزیباییداریبهمنهمسربزن

کورش یکشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:52 ق.ظ http://k2-4u.com

سلاموبلاگزیباییداریبهمنهمسربزن

کورش یکشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:52 ق.ظ http://k2-4u.com

سلاموبلاگزیباییداریبهمنهمسربزن

کورش یکشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:39 ب.ظ http://k2-4u.com

سلاموبلاگزیباییداریبهمنهمسربزن

کورش یکشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:39 ب.ظ http://k2-4u.com

سلاموبلاگزیباییداریبهمنهمسربزن

کورش یکشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:39 ب.ظ http://k2-4u.com

سلاموبلاگزیباییداریبهمنهمسربزن

عادله یکشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:04 ب.ظ http://aeko.blogsky.com

برای من یعنی شروع یک هفته تنهایی!

پدر(نم نم) دوشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 03:33 ب.ظ http://father78.persianblog.com

اوهوم...

فریبا سه‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:09 ب.ظ

آه ه ه ه ه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!۱

ویروس چهارشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:05 ق.ظ http://DataBus.Persianblog.com

« زندگی » // با شدتی وحشیانه و جنون آمیز ، // آن چنان که قلبم را سخت به درد آورد ، // آرزو کردم ای کاش هم اکنون همچون مسیح ، // بی درنگ ، آسمان از روی زمین برم دارد . // یا لا اقل همچون قارون ، زمین دهان بگشاید // و مرا در خود فرو بلعد ، // اما ... نه ، // من نه خوبی عیسی را داشتم و نه بدی قارون را .// من یک « متوسط ِ » بی چاره بودم و ناچار ، // محکوم که پس از آن نیز « باشم و زندگی کنم » . // نه ، باشم و زنده بمانم . // و در این « وادی حیرت ِ » پر هول و بیهودگی سرشار ، گم باشم . // و همچون دانه ای که شور و شوق های روییدن در درونش // خاموش می میرد و آرزوهای سبز در دلش می پژمرد ، // در برزخ شوم این « پیدای زشت » // و آن « ناپیدای زیبا » خرد گردم . // که این سرگذشت دردناک و سرنوشت بی حاصل ماست . // در برزخ دو سنگ این آسیای بی رحمی که ... // « زندگی » نام دارد ! == دکتر شریعتی

کورش جمعه 11 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:23 ب.ظ http://k2-4u.com

سلاموبلاگزیباییداریبهمنهمسربزن

کورش جمعه 11 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:23 ب.ظ http://k2-4u.com

سلاموبلاگزیباییداریبهمنهمسربزن

کورش جمعه 11 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:23 ب.ظ http://k2-4u.com

سلاموبلاگزیباییداریبهمنهمسربزن

valeria جمعه 11 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:00 ب.ظ

آدینه شبتون بخیر :)

نیلوفرنگی شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:48 ق.ظ http://to0otfarangi.blogsky.com

جمعه یعنی نکبت!
مخصوصا که تنها باشی!
اون موقع تنهایی شاید یه راهه ..
راهیه تا بی نهایت !

سارا شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:36 ق.ظ http://saaaraaa.blogfa.com

چرا نکبت؟

درسته که دلگیره ولی میتونه خیلی دوست داشتنی باشه

نیلو خانومی ... جمعه از دست همین بد و بیراه های ما اینقد دلش گرفته و به گفته شما نکبت شده ها!!!!

ویروس یکشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:11 ق.ظ http://DataBus.Persianblog.com

(خدا چه شکلیه) تامی کوچولو به تازگی صاحب یک برادر شده بود و مدام به پدر و مادرش اصرار می کرد که او را با برادر کوچکش تنها بگذارند . پدر و مادر می ترسیدند ، تامی هم مثل بیش تر بچه های چهار پنج ساله به برادرش حسودی کند و به او آسیبی برساند ، برای همین به او اجازه نمی دادند با نوزاد تنها بماند . اما در رفتار تامی هیچ نشانی از حسادت دیده نمی شد . بالاخره پدر و مادرش به او اجازه دادند . تامی با خوشحالی به اتاق نوزاد رفت و در را پشت سرش بست . تامی کوچولو به طرف برادر کوچک ترش رفت ، صورتش را روی صورت او گذاشت و به آرامی گفت : " داداش کوچولو ، به من بگو خدا چه شکلیه ؟ من کم کم داره یادم میره ! "

هیچکس سه‌شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:09 ب.ظ http://www.parizhe.blogfa.com

جمعه...
خنده داره...
همه بیکاریم که به جمعه گیر دادیم...
منم یکی از شمام ...

نیلوفر شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:14 ق.ظ http://ajoojmajooj20.blogsky.com

سلام...آقا آلبالو...شما همونی که برای مهران قالب ساختی؟
اگه همونی یکیم برای من میسازی که گل نیلوفر داشته باشه و عین کاکتوس خوشگل باشه؟
ببخشین که انقد پرروامااااااا
چند روز بود می خواستم بگم روم نشد...دیگه امروز رومو جمع کردم که بگم :)
اگه میشه بهم خبر بدین...
مرسی

سکوت دوشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:08 ب.ظ http://arambakhsh.blogsky.com

....یعنی حافظاااااا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد