این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود
این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود

...

هیچ شبی از روزگار بی سحر نمی ماند مگر شبهای عاشقان بی دل

تو عشق را کجا یافتی؟

در قلب محزون دختری عاشق ...

درنگاه معصوم طفلی گرسنه ...

و یا ...

عشق همه جا در کمین است

ای جوان تازه از گرد راه رسیده

م

نظرات 7 + ارسال نظر
ورونیکا دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 02:22 ق.ظ http://veronika.blogsky.com

اما به نظر من اونی که در کمین عشق نیست . وسوسه ست واسه اینکه بخوایم تنهایی مونو یه جوری پر کنیم اسمشو می ذاریم عشق ! (عشق یه جور عنصر فوق العاده نایابه تو این دورو زمونه به خدا باور کن !)

[ بدون نام ] دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:53 ب.ظ

قسم نخور ورو نیکا ...............باور کرد ......

باور کردی دیگه نه ؟... خانومی ؟........

[ بدون نام ] دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 02:28 ب.ظ

عشق و عاشقی مال اون وقتایی بود که مردم غم نون شب نداشتن....

با یه لقمه نون و یه جرعه اب سیر میشدن ..

حالا توی این قرن دود و اهن معنای عشق از یادرفته ..

یعنی مثل خیلی چیزایه دیگه تغییر ماهیت داده......شما مثلا ببین یه دایناسور الان شده یه مارمولک....

عشق هم همونجوریه.......تجربه عشق لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد در قرن حاضر امکان پذیر نیست...

هر چیزی شرایط خاص خودش رو طلب میکنه...

این جوانهایه تازه از گرد راه رسیده هم به هر چیزی میگن عشق.....

من میگم نسل عشق منقرض شده ......

حالا بازم بگردیم....شاید در اون اعماق دلهامون یه ریزه مونده باشه .....

همونا رو بگیریم به کمک تکنولوژی پیشرفته شبیه سازی کنیم ...که تازه اونم میشه شبه عشق !!!!

م دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 02:57 ب.ظ

عشق لزوماْ مهرورزی به جنس مخالف نیست دوست بی نام من

سکوت دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 04:44 ب.ظ http://arambakhsh.blogsky.com

قبلا تو این چند نفر ندیدمت؟ اگه تازه دعوت شدی بهت تبریک میگم موفق باشی اگه اینجوری هم نبوده ببخشید که نشناختمت ولی تقریبا مطمئنم از تولد به بعد مینویسی به هر حال عمو آلبالویی بد سلیقه نیست.!

آلبالو دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 04:52 ب.ظ

آی عشق .. آی عشق .. آی عشق
صورت آبی ات پیدا نیست

[ بدون نام ] دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 06:24 ب.ظ

سلام....
خوب خیلی جسارت میخواد که اینقدر کلی بخوایم راجع به عشق اظهار نظر کنیم....

اما دوست خوبم از یاد نبرید خط اخر مطلبتون رو ....ای جوان از گرد راه رسیده ....!!!

تداعی که ازاین خط نوشته در ذهن ادم میمونه عشق به جنسش مخالفه ...

به هر حال با شما موافقم ..عشق لزوما مهرورزی یا عشق ورزی به جنس مخالف نیست ....


من عشق را در نگاه پرنده ای میبینم که دانه را از چینه دان خود به دهان جوجه هایش بر میگرداند.....

پایدار باشید ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد