این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود
این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود

چه خبرا ؟!





*
خیلی آرزوها داری ,
اونقدر که اگه قرار باشه روی کاغذ بنویسیشون تبدیل بشه به یه کتاب
از بچه گیهات شروع شد
اولین آرزوت داشتن دوچرخه بود
یک دوچرخه نقلی که ازون بوقایی داشته باشه که وقتی با کف دست میزنی پشتش صداش در آد
بابات بهت قول داد اگه نمره هات خوب بشه یکی ....
ادامه در آلوچه

* دوباره دانشجو شدم!
اول مهر شروع دوره رزیدنتی من در رشته مورد علاقه امه.
دیروز به محض اینکه از راه رسیدم ،قبل از هرکاری کامپیوتر رو روشن کردم و رفتم روی سایتی که نتایج رو زده بودن. همونی قبول شده
.... ادامه در پسرک تنها 
تبریک ویژه بچه های این چند نفر تقدیم به دکتر مسعود قویترین روانپزشک دنیا

* گفتم: نمی‌توانم، کلاس دارم، درس دارم، امتحان دارم... مگر نمی‌بینید؟
گفت: مأموریت کاری است. باید بروید. دستور از بالا است.
گفتم: دستور کار؟ مأموریت برای چه کاری؟
گفت: نمی‌دانم. وقتی رسیدید، خانم فلانی به شما توضیحات لازم را خواهد  ... ادامه در پنجه بر مهتاب

یک کتاب حسابی برای آنهایی که به ایمان شان اطمینان کامل دارند معرفی می کنم.
«سیذارتا» نوشته ی هرمان هسه؛ که« روایت از مرد کشیشی می کند که به درجه ای از معرفت و زهد رسیده است که دیگر هیچ چیز حتی خدا؛
ایمان او را سیراب نمی کند و ...... ادامه در نیلوفرانه ها

* نگاهمان در هم گره خورد
و به دنبال آن .... از  من می نویسم

* بیست و دو ساله شدم..
و زندگی کردم. به اندازهء بیست و دو سال..
به اندازهء یک عمر...   .... از والریا

* کاش شهامتش را داشت رو در رویم می گفت،
نمی نوشت،
آن موقع که منتظر دیدن عاشقانه هایش بودم.
همیشه کارش همین است.کاش خودش به زبان می آوردکه: نازکم،تو فراتر از آنی هستی که ....  ادامه در فانوسک خاموش

* این روزها
٬خواب زیاد می بینم...
خواب های عجیب!!
خواب می بینم ٬
مهربان شده ای!
لبخند می زنی!
موهایم را
که از نوازشت خمار و لخت شده اند ..... ادامه در چار دیواری

* اگه از دوستی فراموش کردم
شرمنده ام
یاد آوری کند تا یادمان باشد که خانه دوست کجاست .....


مولف : آلبالو

 

 

 

 

نظرات 8 + ارسال نظر
جودی آبوت دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:02 ق.ظ http://judy-abbott.blogsky.com

خانه دوست خانه دوست خانه دوست واقعا کجاست کاش یه جا پیدا می شد که آدم با تمام خلوصش بره اونجا جز صدق دل و زبان چیز دیگه ای اونجا نباشه راستی اگه منم دوسته خودت بدونی شاید یکی ازهمون خونه ها نوانخانه ما باشه . خوشحال میشیم ما رو یه بشقاب آلبالو مهمون کنی . اوه یادم رفت اول اوووووووووووووووووووووووووووووووول

والریا دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:03 ب.ظ

نمی دونم چرا هر بار میام اینجا کلی شرمنده ام...؟؟! باید یه جوری از شرمندگی درآم..هوووم..

نیلوفرنگی دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:59 ب.ظ http://to0otfarangi.blogsky.com

بابا!
شرمنده فرمودی بسی!
متشکرات!
بابا مولف!
وای چه حالی می داد یه روز یه کتاب می خریدم بازش می کردم می دیدم نوشته مولف: آقای آلبالو !
وایییییی اند عقش و حال بود!

اناهیتا جمعه 13 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:50 ب.ظ http://asemany.blogfa.com

نشد برای پست جدیدت کامنت بذارم...یادم رفت چی میخواستم بگم :اها ...میدونستی تو خیلی شبیه منی!؟
چرا بهم سر نمیزنی؟
اصلا نمیتونم نظر بدم چون دقیقا خودمی !!!
راستی deader than dead عضو هم میپذیره !..
منتظرم بای

اناهیتا جمعه 13 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:50 ب.ظ

قالبت خیلی ماهه...و خیلی مرتب

اناهیتا جمعه 13 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:52 ب.ظ

اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
تو که هنوز اونجایی......................

پسرک تنها جمعه 13 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:54 ب.ظ http://pesaraketanha.blogsky.com

ممنونم دوست خوبم. شاد باشی همیشه.

مرمر سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:50 ب.ظ http://marmarkhanoom.persianblog.com

چرا من همیشه دیر می رسم؟؟
این پست رو تا پایین نیومده بودم.یعنی همون اولش به بچه ها سرزده بودم و دیگه وقت نشده بود ببینم بقیه شو.مرسی دووووووووست جوووووون:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد