این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود
این چند نفر

این چند نفر

نوشته‌های این وبلاگ توسط گروهی از نویسندگان نوشته می شود

عطر بیک

 

  

مثه قندی ,
که تالاپ ,
گم میشی تو چایی داغ ,                                                                                            
مثه سیبی ,
که تولوپ ,
می افتی از درخت باغ ,
مثه ماهی ,
که شالاپ ,
میشینی رو دامن آب ,
مثه صبحی ,
که شولوپ ,
می افتی رو چشمای خواب ,
مثه سایه ای
جوونه می زنی , رو تن من
مثه شبنمی ,
که پهنه روی بستر چمن ,
مثه صبح جمعه ای ,
پر از صدای , جیک و جیک ,
مثه بوی خوشی تو ,
شبیه بوی , عطر بیک ,
تو مثه صدای سازی ,
پر فراز و پر نشیب ,
تو مثه , یک شوکولات سبزی با ,
مزه سیب ,
تو شبیه ,
رویش یک , لو بیا , تو باغچه ای ,
مثه اون آینه ای که ,
نشسته روی , طاقچه ای ,

.....

نه که عاشقت باشم , نه
اینا یک , ترانه اس
اینا فک کن که یه جور ,
بازی بچه گانه اس ,
تو برو قایم شو من ,
سر می ذارم , رو دفترم ,
نمی خواد بهم بگی :  - ببخشیدا   ... , باید برم .
مثلا برو قایم شو
مثلا , سر می ذارم
تو برو دنبال زندگیت ,
منم ,
باید ,
برم ..... !

 

*  آلبالو


 

نظرات 11 + ارسال نظر
گیلاسی پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 04:11 ق.ظ http://www.cherrylady.blogsky.com

من یه سوال بپرسم؟.... این شعر بر کیه؟.... خیلی جالبه... یعنی برا منی که از شعرای پیچ در پیچ خوشم نمیاد این خیلی شیرین بود....( می خواستم این ذوق مرگیم رو بابت این شعر پاک کنم تا نفهمی که همین الان اسم البالو رو اون پایین دیدم...)...ولی میزارم بمونه..... برا خودم جالب بود حداقل...

خوشحالم که از شعر خوشت اومده و ممنون که نظر گذاشتی .

پسرک تنها پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:45 ق.ظ http://pesaraketanha.blogsky.com

دقیقا همینه ولی کاش طرفمون هم قایم باشک بلد بود و آخر کار به همین راحتی بخیر می گذشت.
نه که عاشقت باشم , نه !...
چه کنیم دیگه. عطر جوانیه

همه قایم باشک بلدن ولی سر گذاشتنو ؛ نه ... مشکل اینجاست .

شیما پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 11:38 ق.ظ http://sokoot-hayahoo.blogsky.com

به نظر من تشبه هات بیشتر توهین آمیز بود تا عاشقانه یا حتی بچه گانه،تالوپ،تولوپ،شالاپ،شولوپ...شاید اگه به جای این واژه ها از کلمه های دیگه یی استفاده می کردی خیلی بهتر بود،بعد یه مطلب دیگه اینکه از اول تاقبل از" تو شبیه , رویش یک , لو بیا , تو باغچه ای , مثه اون آینه ای که , نشسته روی , طاقچه ای ,"همه جمله ها معنی اینو می ده که زود میری،گم میشی و موندنی نیستی،قسمتی که نوشتم یعنی هستی همیشه هستی،یه جور درگیری بین موندن و رفتن،بین بودن و نبودن،و قسمت آخر هم که بازیِ،هر دو بازیچه هم بودید و این خیلی دردناکِ،کاش آدما می فهمیدند زندگی یه بازی بچه گانه یا قمار نیست،آدمها هم مهره بازی نیستند که هر وقت خواستی بیاریشون تو بازی هر وقت نخواستیشون با یه حرکت بیرونشون کنی،تازه اگه بازی باشه ،بازی قایم موشک بازی قشنگیِ،آخرش اونی که سر گذاشته باید کسی که قایم شده پیدا کنه بعدشم که سک سک...اینو فراموش کردی،اگه اون بره تو هم بری که بازی نمی شه...
در کل این شعرت مثل بقیه نوشته هات نبود...البته این نظرِ من،و شاید من در مقام این نباشم که بخوام واسه شعر و نوشته های تو انتقاد آمیز بنویسم...ولی اون دو تا قلب کنار اسمت هم خیلی نازن هم خیلی تازه...شاد باشی عاشق،نه بازیکن یه بازی بچه گانه...

بچه گانه نبود ... توهین آمیزم نبود .. مثل سیب یا قند بودن توهینه ؟ هر کسی یه جور تشبیه می کنه منم اینجوری ... اگه قرار باشه همه یه جور تشبیه و تعریف کنن که لذتی نداره ... شالاپ شولوپ و تالاپ تولوپ یه جور هیجانو می رسونه .... مثل وقتی که یه پرنده خودوش توی آب میشوره ... لذت وصف ناشدنی داره ... این صدا ها برای من مفهوم داره ... فقط یک کلمه بی خودی نیست ... شاید فقط اون کسی این شعرو بفهمه که این شعر واسش سروده شده ... در مورد برداشتت در باره زود رفتن ... درسته ... اشاره داره به حل شدنش در گذران زندگی و خیلی چیزای دیگه که اگه دقت کنی متوجه میشی ... رویش یک لوبیا توی باغچه یعنی اومدنش و شبیه آینه بودن اشاره به شباهتش به خودم داره .... و مهمترین قسمت اونجاست که تو فکر میکنی هر دو درگیر یک بازی بودن در حالیکه اینطور نبوده ... کسی که شعر از زبون اونه داره خودشو گول میزنه و به نوعی سر خودشو کلاه میذاره .. اون می خواد بره بدون هیچ بهانه ای و این داره این موضوع رو به یه بازی بی بازگشت تشبیه می کنه ... رفتن اون به دنبال زندگیش و رفتن شاعر در خلوت تنهاییش ... تو برو دنبال زندگیت .. منم ... باید .... برم ... گفتن منم باید برم به سختی ادا میشه یعنی سردرگمی داره توش و بی هدفی .... و در کل دوست دارم توی نوشته هام تنوع وجود داشته باشه ... همین باعث میشه دوست خوبی مثل تو حساسیت نشون بده و نظرشو بی رده برام بنویسه ... ممنونم از دقتت و لطفی که به نوشته های فانتزی من داری .

عطیه مهربون پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 02:06 ب.ظ http://www.judiabotte.blogfa.com

اینجا توی این دلم یه چیزایی داره جوونه می زنه ...

مثل یاسهای توی باغ... مثل روشنی چراغ...
می نویسمشون ..

این دفعه زبانش ملموس بود ولی یه شیطنت ها یی زیر زیرکی داره انگار با خنده یه جورایی دهن کجی می کنه به خیلی چیزا...
ولی بازم برای من دلپذیر بود... عمو کامرانم ...بوس

منتظر خوندن شعرای قشنگت هستم ... این شعر شیطنت داشت ولی دهن کجی نداشت .. دهن کجی کار خوبی نیست منم بلد نیستم ... طعنه داره ولی خیلی ملایم ... نظر تو هم برای من دلپذیر بود ممنونم .

ندا جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 12:13 ق.ظ

مثه یه خوابی که دلم نمیخواد ازش بپرم.

عطیه مهربون جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:51 ق.ظ http://www.judiabotte.blogfa.com

مثل نوری تو چراغ ,
مثل گلی تو صحن باغ ,
مثل اون چشمایی که پر میشن از اشکای داغ ...
پاکی و صافی و مهربون برام,
مثل اون شادی کودکانه ای وقت فراغ,

مثل بغضی تو گلوم تو لحظه های سخت داغ
مثل حسرت واسه لحظه های پر درد فراق!

*********
من اگر ترانه میگم تو پر شعرای ناب ,
من اگر ستاره باشم تو مثال آفتاب ,

مثه ماهی ,
که شالاپ ,
میشینی رو دامن آب ,
مثه صبحی ,
که شولوپ ,
می افتی رو چشمای خواب ,

مثل تاپ تاپ تو دلی یه دنیا تب یه دنیا تاب ,
مثل اون شوق رسیدن که دلو کرده کباب ,
مثل اون جوونه ای که میزنه رو دست صبح ,
همونی که می کنه خرم و شاد
این دلی رو که واست میشه خراب!
من مثل رنگ سراب ,تو خود پاکی آب
لحظه های رفتنت پر میشه از یه التهاب,
میشی رویا واسه من ..میشی مهتاب توی خواب...

**************
مثل گندم می مونی که سبز میشه توی بهار ,
مثل اون حرفای تازه که می مونه یادگار ,
بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو!
ای تو از فصل محبت یادگار
در دل من ماندگار!

مثل سبزه های عیدی پر نشاط پر جوونه ,
خودتم خوب میدونی خنده هات یادم می مونه
که چشات راز دلم رو میدونه!

مثه سایه ای
جوونه می زنی , رو تن من
مثه شبنمی ,
که پهنه روی بستر چمن ,

تو همون بارون نم نم که میاد آروم و کم کم..
من همون خاک خدا تشنه یه قطره شبنم,
من همون شاخه ترد که نباشی میشه خرد
تو همون دست لطیف که دلم رو چید و برد!

بوی خوش بوی بهار که میاد سالی یه بار
پر میشن دقایقم از التهاب و انتظار واسه ی دیدن تو
واسه ی دیدن یار!

میپیچی آروم آروم دور و برم
مثل بوی عشقی که خوب بلدم
بوی صبحی مثل بوی نون تازه
وای که قلبم چه به داشتنت می نازه...

طعم خوب بودنی
مزه نگات چشیدنی
تو صدای سبز عشقی تو روزای آفتابی
مثل لالایی گلها تو شبای مهتابی,
دل من پر از فراز و نشیب
عشق تو جا میشه اما تو یه سیب!
دلم اون شاخه قد خم کرده اس که
دلت رو میگیره مثل یه سیب,
دل من تنها و بی کس و غریب
دل من نه اهل قهره نه فریب
دل من از شاخه دلت میخواد
بچینه میوه سیب
تا نمونه بی نصیب!

مثل گلها توی باغچه , مثل آینه روی طاقچه
همه جا رنگ نگاتو می بینم
ستاره از آسمونا می چینم!

تو بیا فقط یه بار
تا بمونیم موندگار
توی هر شهر و دیار
دوباره برپا کنیم بساط مهر
بساط نور ,
توی جاده های دور, تاریک و کور ,
از کران تا بی کران تا آخر هر راه دور...

من پر از قصه دردم و نبرد
واسه اون که تورو از من خالی کرد
بیا تا قصرمونو بر پا کنیم
من بشم آسمونت تو ماه من,
دوباره من یار تو ,
تو یار من!
کاشکی مثل کودکیهامون بشه
سر بذاری رو دل پر درد من

دوباره من یار تو ,
تو یار من!

پ.ن : عمو جونم اینم جواب شعرتون هرچند که هول هولکیه و به پای قلم شما نمیرسه :)‌
میدونین که من نیم ساعته شعر میگم و پشت کیبورد واسه همین همون جور دست نخورده و بدون ویرایش تحویل میدم! امیدوارم خوشتون بیاد... منتظر نظرتون هستما.....

بوس یه عالمه!








شیما جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 12:33 ب.ظ http://sokoot-hayahoo.blogsky.com

ممنون از اینکه جواب برام گذاشتید،منو وادار کردید امروزم مثل دیروز سه چهار بار از روی شعر بخونم،شاید واقعا فقط کسی که این شعر رو واسه ش سرودید معنیش رو درک کنه،و چه خوب می شه اگه بخونه و درک کنه،و چه لذتی داره وقتی یه نفر واسه آدم می نویسه اونم با چنین دقت نظری،با اینکه کمی کنایه آمیزِ اون آدم رو به شوق میاره،در مورد اون آینه و منظورتون از اینکه شبیه شماست یه چیزی بگم هیچ وقت دنبال کسی نباش که مثل خودت باشه چون شاید در نظر اول خیلی خوب به نظر بیاد اما یه کم می گذره نشون می ده که خیلی هم خوب نیست،و احتمالا یکی از طرفین می ذاره میره چون خسته می شه،مثلا اگه هر دو طرف آروم باشن ریتم زندگی اینقدر تکراری و آروم و خسته کننده می شه که ملال آوره،یا اگه هر دو طرف پر از شور و هیجان باشن،وقتی پای هم می افتن از پا می افتن...در مورد قسمت آخر هم بگم که اگه اون رفته برو دنبالش،به جای اینکه سر بذاری رو دفترت و خودتو گول بزنی برو دنبالش،اگه راه برگشتی باشه و اون برگرده که خیلی خوب می شه،اگه هم برنگرده هیچ وقت خودتو سرزنش نمی کنی که چرا نرفتی دنبالش،شاید برمی گشت،سردرگمی و بی هدفی خیلی بده،نذار هیچ وقت دچارش بشی...بازم می گم شاد باشی عاشق...غرور و سرسختی رو کنار بذار همیشه راه سومی هست...
و یه سوال:
چرا نظر من تو آلبالو دات آی آر تایید نشده؟!
تا اونجایی که یادم میاد چیز بدی ننوشتم،کلی از دیروز فکر کردم چی نوشتم که قابل تایید نبوده...

نیلوفرنگی شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 06:15 ق.ظ http://to0otfarangi.blogsky.com

مثل هیچکس نیستی...
همین!

قلب شکسته شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:11 ق.ظ

چه شعر قشنگی بود آلبالو... از همون اولش که داشتم می خواندم با خودم گفتم کار خودشه می دونم که آخرش دیدم بله خود خودشه... :) قشنگ بود و متفاوت و البته دوست داشتنی... از کوچکترین چیزایی که فکرشم نمی تونی بکنی این آلبالو عاشقیت در میکنه.... کی فکرشو میکرد با تالاپ تولوپ و شالاپ شولوپ بشه عشق در وکرد ؟!!! :)

مسعود از خاطر تنها پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 10:20 ب.ظ http://www.massoud7777.blogfa.com

سلام عمو آلبالو
چقددددددددددددددددددددددد قشنگ بود شعرت .کیف کردم واقعا . من عاشق شعرای ساده و روون با لحن صمیمی عامیانه هستم که در عین سادگی - از قالب شعر هم خارج نشدن و ......
خلاصه اینکه ناز قلمت - خیلی قشنگ بود عزیز .
راستی یه قسمتش رو از لحاظ ریتمی نتونستم درست بخونم
اگه تونستید روشنم کنید :
نه که عاشقت ......... نه اینا یک ترانه اس ؟!؟!
و بچگانه اس .

ممنون - میم.نون

مسعود (خاطر تنها ) پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 10:30 ب.ظ

راستی یادم رفت بگم که نظر منتقد عزیز - شیما خانم - انتقاد من رو هم برانگیخت - منتها نسبت به نظر ایشون - نه خود شعر !!!!
مفصل میشه صحبت کرد راجع بهش اما از حوصله کامنت خارجه -فقط بگم برداشت های اشتباه -تابلو اشتباه - از شعری به این سادگی و روونی - (اشاره به همون عدم درک معنای قایم باشک -بازی- از دید ایشون جدا قابل تقدیره
ایشون منتقد خوبی میشن با این نگاه ژرفی که به مسائل دارن
تبریک بنده رو خدمتشون ابلاغ بفرمایید (همینطور تاسفم و )
ممنون-میم.نون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد